یک: باید با علاقه و عزم جدی شروع بکار کنید
این بند را مهمترین بند از ۴ اصل میداند. اگر اراده شما سست و کم رنگ باشد، موفقیت های شما هم همان رنگ را بخود خواهد گرفت. ولی اگر با اراده جدی و انرژی زیاد موضوع را تعقیب کنید، در جهان چیزی وجود نخواهد داشت که شما نتوانید آنرا بدست آورید. فکر کنید یادگیری سخنرانی چه اعتماد به نفسی در شما ایجاد میکند. فکر کنید از نظر مادی چه سودی برای شما خواهد داشت. فکر کنید از نظر اجتماعی این عمل چه فوایدی برای شما در بر خواهد داشت. خوب سخنرانی کردن از هنرهای واجب و مورد نیاز یک مدیر است. چانسی م.دپو می گوید: ” هیچ عاملی زودتر از توانائی صحبت کردن بطور دلخواه شما را به جائی نمی رساند. ” فیلیث د.آمور پس از آنکه میلیون ها دلار پس انداز کرد گفت: ” من یک سخنران بزرگ و زبردست بودن را بر یک ثروتمند بزرگ بودن ترجیح می دهم. “
فکر کنید با استفاده کردن از این قدرت جدید چه لذت و رضایت خاطری به شما دست خواهد داد. رضایتی که از سخنرانی کردن جلو یک عده و هم عقیده کردن آنها با خود به دست می آورید برایتان با هیچ چیز برابر نیست! این کار به شما احساس نیرو و قدرت می دهد غرور و موفقیت شخصی شما را تقویت می کند و شما را از همنوعان خود برتر می نماید!
در هر کار ممکن است برخی از افراد مایوس شوند و در کنار جاده ای که حرکت می کنند از پا بیفتند. لذا شما باید درباره ی اینکه یاد گرفتن سخنرانی چه امتیازات فوق العاده ای دارد بیندیشید تا میل یاد گرفتن این فن در وجود شما هم چنان باقی بماند.
دوم: باید دقیقا بدانید درباره چه مطلبی می خواهید حرف بزنید
شخص سخنران نمی تواند در هنگام روبرو شدن با شنوندگان خود بداند چه می خواهد بگوید مگر اینکه قبلا در اطراف موضوعی که می خواهد حرف بزند فکر کند و سخنرانی خود را از پیش آماده نماید وگرنه او مانند کوری خواهد بود که می خواهد یک کور دیگر را راهنمایی کند.
تئودور روزولت در زندگی نامه خود می نویسد: ” نصیحت یک روستائی پیر که من خیلی استفاده کردم چنین بود: ” حرف نزنید مگر وقتی که اطمینان پیدا کنید، که حرفی برای گفتن دارید و دقیقا بدانید چه حرفی دارید بگوئید. سپس حرفتان را گفته و در جای خود بنشینید. “
و می بایست این مطلب را اضافه کرد: ” اگر بتوانید زمان سخنرانی جلوی شنوندگان کاری را انجام بدهید، آسانتر بر نگرانی خود غلبه خواهید کرد. مثلا اگر بتوانید جمله ای بر روی تخته سیاه بنویسید و یا شهری را روی نقشه نشان دهید و یا میکروفون را جابجا کنید و یا پنجره را ببندید و یا برخی از کتاب ها و یادداشت ها را جابجا کنید. هر کاری که در آن هدفی نهفته باشد کمک خواهد کرد احساس ناراحتی نکنید.”
سوم: با شجاعت و اعتماد به نفس سخنرانی کنید
پروفسور ویلیام جیمز معروفترین روانشناس آمریکا گفته است:
” به نظر می رسد مرحله ی عمل بعد از احساس بوجود می آید ولی حقیقت آن است که انجام کار و احساس با هم توام است. و با تنظیم کار که تحت تسلط مستقیم اراده است، ما می توانیم بطور غیرمستقیم احساس را که تحت کنترل اراده نیست تنظیم و کنترل کنیم.
لذا تنها راه برای شاد زندگی کردن آن است که با انگیزه شاد و سرخوش بنشینیم و طوری زندگی کنیم و حرف بزنیم که گویی شادی از قبل همراه ما بوده است. اگر چنین برخورد و رفتاری نتواند حالت شادی را در شما ایجادکند، هیچ چیز دیگری نمی تواند این کار را انجام دهد.
بنابراین اگر خواسته باشیم احساس کنیم که شجاع هستیم، باید طوری کار کنیم که گویی شجاعیم و باید اراده خود را برای رسیدن باین منظور بکار اندازیم و بدین ترتیب خیلی امکان دارد حالت جرات جای حالت ترس را بگیرد. “
به توصیه پروفسور جیمز عمل می کنیم: برای اینکه در هنگام روبرو شدن با جمعیت جرات پیدا کنید، چنان وانمود کنید که گویی هم اکنون از این صفت کاملا برخوردار هستید اما در صورتی موفق خواهید بود که شما آمادگی لازم را داشته باشید وگرنه نمایش فایده ای ندارد. حالا فرض کنید می دانید در اطراف چه موضوعی می خواهید صحبت کنید، پس از ان باید فرز و چالاک گام بردارید و نفس عمیق بکشید.
آری حتما قبل از آنکه به شنوندگان روبرو شوید نفس عمیق بکشید. با بالا رفتن میزان اکسیژن شما سبک خواهید شد و جرات پیدا خواهید کرد. در این وضع، حالت تشویش و نگرانی عصبی شما هم از بین خواهد رفت. بنابراین هر قدر قلبتان تندتر بزند و احساس ناراحتی کنید، با شجاعت بطرف جلو گام بردارید، و با آرامش بایستید و وانمود کنید که از سخنرانی کردن لذت می برید.
به چشمان شنوندگان خیره شوید و چنان با اطمینان حرف بزنید که گویی همه آنها به شما بدهکارند! آری تصور کنید که آنها به شما بدهکارند، تصور کنید آنها در اینجا گرد آمده اند و از شما می خواهند که مهلت پرداخت بدهی را تمدید کنید. در این صورت این کار روی شما تاثیر مفید خواهد گذاشت.