تمرین

The World Needs more Posetive People

تمرین

The World Needs more Posetive People

زندگی فرصتی محدود برای رسیدن به آرزوهایمان را پیش رو می گذارد.
تنها راه رسیدن به آنچه میخواهیم و خواستارش هستیم تمرین مهارت هایی است که ما را هر روز ، ثانیه به ثانیه به آنچه میخواهیم باشیم نزدیک تر می کند.

۷ مطلب با موضوع «مذاکره» ثبت شده است

نویسنده: کلیف آکسفورد

مترجم: امیر پوریانسب

 

حالا بیش از هر زمان و هر چیز دیگر تاکیتک‌های مذاکرات موفق لازمه‌ی بازاریابی، فروش، و راهبرد خلاقانه است؛ نه تاکتیک‌های قدیمی و تاریخ‌گذشته‌ی "آدم‌های پشت میزنشین". با این وجود، هنوز یک چیز در دنیای کسب و کار تغییر نکرده است؛ شما به آن چه سزاوار هستید نمی‌رسید، بلکه به چیزی خواهید رسید که بابت آن مذاکره می‌کنید. پس بروید و با مذاکره، آن چه را می‌خواهید به‌دست آورید. در این جا ۱۶ تاکتیک انکارناپذیر مذاکره بدون هیچ شرح و بسطی آورده شده است.
 

۱.خواسته یا نتیجه‌ی مورد انتظار آن سوی مذاکره را دریابید و از آن با آغوش باز استقبال کنید.

۲.نماینده‌ی راستین همان بازاری باشید که محصولات اش را عرضه می‌کنید.

۳.بدانید وقت به نفع شما یا علیه شما می‌گذرد.

۴.هرگز میانگین تفاوت قیمت را پیشنهاد ندهید و نپذیرید.

۵.داستان‌تان(محصول‌تان) را بفروشید، نه ارزش‌های(معرفی) خودتان را.

۶.وقتی به نظر می‌رسد دارید می‌بازید، چوب حراج نزنید، بلکه خلاق باشید.

۷.مذاکره اصلا به معنی عدالت یا انصاف نیست. فقط به معنی مذاکره است.

۸.گذشته را توضیح دهید ولی آینده را بفروشید.

۹.با درایت از بن‌بست خارج شوید.

۱۰.اولین پیشنهاد قیمت را شما بدهید.

۱۱.آدم‌ها را سعی کنید به دقت بشناسید، نه مواضع‌شان را.

۱۲.مخالف و مخالفت را به سرعت خلع سلاح کنید.

۱۳.وقتی بحث شخصی می‌شود، سریع به موضوع مذاکره برگردید.

۱۴.حقیقت ناراحت‌کننده‌ی سنگربندی‌ را بپذیرید.

۱۵ . مذاکرات اصلا با ماموریت تحقیق و تخریب انجام نمی‌شوند.

۱۶.هنر رسیدن به توافق در واقع تمرکز روی نتیجه است.

 


خیلی از تصمیم هایی که در زندگی میگیریم و بسیاری از کارهایی که در طول روز انجام میدهیم، در واقع افکار و ایده هایی هستند که شب ها قبل از خواب به ذهن مان خطور می کنند و صبح روز بعد که از خانه بیرون میرویم، تا شب تمام اعمال و تصمیمات ما را تحت تأثیر قرار میدهند.

هر چیزی را که در ذهن خود تصویرسازی و باور کنید، به آن دست پیدا خواهید کرد. (ناپلئون هیل)

انسان های موفق، حواس شان را روی گفتگوهای درونی خود متمرکز و آنها را کنترل میکنند. هر چه را که در درون خود تکرار میکنید، در دنیای بیرون شکل می گیرد و تحقق پیدا می کند.

تصویر ذهنی فروشنده از میزان درآمد دلخواهش است که میزان درآمد واقعی او و کیفیت و موفقیت کار او را تعیین و مشخص میکند.

ذهن نیمه هوشیار و ناخودآگاه ما (یعنی همان بخشی از ذهن که فعالیت ها و واکنش های غیرارادی ما را هدایت و کنترل می کند) از ذهن هوشیار ما (یعنی همین ذهنی که از طریق آن محیط اطراف را درک و احساس میکنیم و می اندیشیم) تأثیر می گیرد. بنابراین هر چیزی که هوشیارانه و خودخواسته درباره اش فکر کنید، بر روی ذهن ناهوشیارتان اثر می گذارد و تمام اعمال و رفتارها و واکنش های شما را تحت تأثیر قرار می دهد و هدایت می کند. بنابراین مواظب باشید که تمام طول روز به چه چیزهایی فکر میکنید و چه آرزوهایی را در سر می پرورانید!

هیچ وقت نمی توانید بیشتر از چیزی که در درون تان است، در بیرون از خودتان بدست بیاورید. داشته ها، توانمندی ها و مهارت های شما مثل یک ترموستات، میزان تولید و انتقال حرارت مالی شما را تعیین میکنند. پس برای پول بیشتر، باید مهارت و آگاهی بیشتری بدست آورید.

هر چیزی را که با تفکر بسیار و تکرار همیشگی بتوانیم در ذهن نیمه هوشیارمان بکاریم و در آنجا نهادینه اش کنیم و بپرورانیم، در اعمال و رفتار و تصمیمات مان انعکاس پیدا می کند و روزی تبدیل به واقعیت میشود.

فیلسوف انگلیسی، برتراند راسل: "بهترین دلیل شدنی بودن هر کاری این است که بدانیم قبلاً شخص دیگری آن را انجام داده است." بازی فروش، بازی رد شدن هاست. هر چه افراد بیشتری فروش شما را رد کنند، انگیزه ی بیشتری برای رفع اشکالات تان پیدا میکنید و در نتیجه با تغییر شیوه و رویه ی فروش و با پیشرفت بیشتر، میزان فروش تان افزایش پیدا میکند.

بهترین و مؤثرترین قانونی که می توانید از آن برای تغییر و تحول در زندگی تان استفاده کنید، قانون "علت و معلول" است.

نه موفقیت یک حادثه ی غیرقابل پیش بینی است و نه شکست. در واقع موفقیت، اتفاقی قابل پیش بینی است که قبل از وقوع، رد پایی از خود بجا میگذارد.

اکثر مدیران ارشد و مدیران عامل شرکت های فهرست فورچون 500 (500 شرکت بزرگ آمریکایی از نظر میزان درآمدزایی کلان)، از میان فروشندگان موفق شرکت ها انتخاب می شوند.

هفتاد و چهار درصد از میلیونرهای مستقل و خودساخته در آمریکا، کارفرما Entrepreneur هستند. پنج درصد از میلیونرهای مستقل و خودساخته ی آمریکا، فروشندگانی هستند که تمام عمر خود را صرف فروشندگی برای شرکت های مختلف کرده اند.

از بین فروشندگان، فقط 20 درصدشان (فروشندگان موفق)، 80 درصد از درآمدِ تولید شده را به دست می آورند و 80 درصد باقی مانده از فروشندگان، تنها 20 درصد از درآمد تولید شده را از آن خود می کنند.

از میان هر 100 فروشنده، درآمد 4 یا 5 نفرشان به اندازه ی باقی مانده ی فروشندگان (95 تا 96 فروشنده) است. قابلیت ها و توانمندی های کوچک میتوانند تفاوت ها و نتایج بزرگ و شگفت انگیزی پدید آورند.

برای اینکه بتوانید درآمد بسیار بیشتری داشته باشید کافی است کمی در زمینه ی مهارت های فروش رشد کنید و بهتر شوید و در موارد حساس و مهم این کار، کمی حرفه ای تر و متفاوت تر عمل کنید. با همین تغییرات جزئی میتوانید تفاوتی قابل توجه در میزان درآمدتان ایجاد کنید.

با داشتن اطلاعات، آگاهی و مهارت های بیشتر، پیشرفت بیشتری خواهید داشت و زندگی بهتری را تجربه خواهید کرد. همه ی ما وقتی کاری را به خوبی بلد نباشیم و در آن مهارت کافی نداشته باشیم، از انجام آن احساس ناراحتی و خستگی می کنیم. پس هر قدمی که برای بهتر و ماهر شدن در کسب و کارتان (فروش) بردارید، هم اعتماد به نفس تان بالا میرود و هم از انجام کارتان (فروش) لذت بیشتری میبرید، و با خستگی ناپذیری، مسیر موفقیت را طی می کنید. به جای اینکه سعی کنید از کسانی که صنعتی مثل صنعت شما دارند تقلید و پیروی کنید، بهتر است فقط خودتان را با افراد برجسته و موفق در این عرصه مقایسه کنید و نقاط ضعف خود را بشناسید و در جهت پیشرفت و بهتر شدن قدم بردارید.

 کارفرما باشید، باید بدانید درک این موضوع که می‌توانستید در کسب‌وکارتان متفاوت‌تر‌ باشید، سنگین است. اما داستان واقعی این است که مهم نیست چه کسی هستید، اشتباه کردن ناگزیر است اما نکته مهم این است که از اشتباهات درس بگیرید. اشتباهاتی شبیه موارد زیر:

 

1. به موقع دست به استخدام نزدن

شاید ابتدا یک تیم بسیار کوچک بوده‌اید سپس شروع به استخدام نیرو کردید. اما سخت‌ترین بخش اطمینان به فرد دیگر است.

در مراحل اولیه، رشد شرکت، حول موسس آن در تغییر است، اما ضروری نیست که همه کارها به تنهایی توسط او انجام شود. این به آن معنی است که مدیر شرکت هم به زمان استراحت یا زنگ تفریح نیاز دارد. پس سعی کنید که به موقع استخدام کنید.

  


Img golden bridge

از جمله قوانین توصیه شده در مذاکره این است که اگر کسی در مذاکره به شما دروغ گفت و شما متوجه شدید که او دروغ می‌گوید، نباید این مسئله را مطرح کنید. به عبارتی، ما اصلا حق نداریم طرف مقابلمان را ضایع کنیم. چرا که در مذاکره، طرف مقابل یا همکار من است یا دوست یا یکی از اعضای خانواده من.

 

 

باید به یاد داشته باشیم که به‌ هر حال، می‌خواهم رابطه‌ام را با این فرد ادامه بدهم و اگر بخواهم دروغش را به رویش بیاورم، برای خودم نامطلوب خواهد بود چرا که حرمت‌ها از بین می‌رود و دیگر به‌سختی می‌توان رابطه را ادامه داد.

به همین دلیل در مذاکره مفهومی داریم به نام «پل طلایی».

فردی سه عدد پرتقال خرید .
اولی را پوست کند ، خراب بود .
دومی را پوست کند ،خراب بود .
لامپ را خاموش کرد و سومی را خورد .

گاهی باید خودمان را به ندیدن و نفهمیدن بزنیم
تا بتوانیم زندگی کنیم.

در فصل اول این کتاب، نویسنده از حضور بیش از هقتصد هزار تن مرد و زن از سال ۱۹۱۲ در کلاس های آموزش سخنرانی ایشان خبر میدهد. و می نویسد که این افراد گر چه در نظرات و سوالات ارسالی خود نقطه نظرات با شکل های متفاوت داشتند اما همه خواسته ای مشترک از قرار زیر داشتند:

” موقعی که از من درخواست می شود بپاخیزم و سخنرانی کنم چنان دست و پایم را گم می کنم و دچار ترس می شوم که قادر نیستم درست بیندیشم درست حواسم را جمع کنم و درست بیاد بیاورم که خیال داشتم چه چیز بگویم. من می خواهم اعتماد به نفس داشته باشم و در حال ایستادن قادر به تفکر باشم. من می خواهم افکارم نظم منطقی داشته باشد و می خواهم حرف هایم را خیلی روشن بیان کنم تا شنوندگان که تاجر و یا عضو موسسه هستند باور کنند ” هزاران نفر از آنان چنین گفته بودند.

این نویسنده مثال های مختلفی از افراد مختلف با سمت های مختلف می زند که در سخنرانی دچار مشکل میشدند و پس از مراجعه به دیل کارنگی(نویسنده کتاب آیین سخنرانی) مشکلشان حل شده و تبدیل به سخنرانانی قهار و زبردست شده اند که در همه اجتماعات به راحتی سخنرانی میکنند. بدون اینکه از چیزی بترسند. دیل کارنگی در جواب درخواست همه این افراد که در سخنرانی مشکل داشتند می گوید:

” فکر می کنید که من می توانم اما این مسئله ارتباطی به فکر کردن من ندارد. من کاملا اطمینان دارم که شما می توانید و می دانم که این کار را انجام خواهید داد بشرطی که به راهنمایی های من توجه کنید و آنها را در هنگام سخنرانی بکار ببندید. “

همچنین می گوید که یادگیری سخنرانی به نحو احسن بر می گردد به این که شخص فراگیرنده واقعا احساس کرده به سخنرانی نیاز دارد یا نه! و اینکه واقعا می خواهد یاد بگیرد یا نه! و الا هزار بار هم که آیین سخنرانی را بخواند فایده ای ندارد.

در جایی دیگر می گوید: حتی سخنرانان خبره قبل از شروع سخنرانی شروع به لرزیدن می کنند و عرق کردن. اما وقتی از جای خود برای سخنرانی بلند می شوند حالشان عادی می شود و آرام آرام خود را با شرایط منطبق می کنند و سخنرانی شان خیلی هم خوب از آب در می آید!

در آخر فصل ۴ اصل را برای یادگیری فن سخنرانی ذکر می کند:

چه آدم هایی را ندیده به عنوان آدم های غیر قابل اعتماد شـنـاسـایــی کنیم؟


جمله معروف ویلیام شکسپیر، که اساس روانشناسیِ مذاکره است چیست؟


کدام جمله مخرب پیشنهاد نهایی شما را در مذاکره نابود می کند؟


با گفتن کدام جمله در هر شرایطی همه چیز را از دست خواهید داد؟


 این مقاله به شما کمک میکند تفاوت یک آماتور و فرد حرفه ای را بدست آورید