تمرین

The World Needs more Posetive People

تمرین

The World Needs more Posetive People

زندگی فرصتی محدود برای رسیدن به آرزوهایمان را پیش رو می گذارد.
تنها راه رسیدن به آنچه میخواهیم و خواستارش هستیم تمرین مهارت هایی است که ما را هر روز ، ثانیه به ثانیه به آنچه میخواهیم باشیم نزدیک تر می کند.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کوروش سلیمی» ثبت شده است

شناخت درست مشکل 


اولین قدم در حل هر مشکلى شناخت دقیق مسئله هاى نهفته در آن است، جستجوی بهترین راه حل هاى ممکن الته گام بعدى است.


کلید طلایى کشف مسئله هاى پنهان این است که بدانیم و بپذیرم برخلاف آنچه که بنظر مى رسد نمى دانیم با چه چیزى مواجه هستیم!

یعنی بافت مسئله هاى ایجاد کننده ى مشکل را نمى شناسیم. چرا که اگر اینگونه نبود با این مشکل مواجه نمی شدیم.


 هرگاه با آشفتگى و دشوارى مواجه شدیم شجاعانه اعتراف کنیم که نمی دانیم ماهیت مشکل چیست و باید قبل از کشف راه حل،  ساختار مشکل را کشف کنیم.


آنچه که می تواند برای این مهم به ما کمک کند، عدم اسم گذارى روى مشکل است. 

هیچگاه به دنبال کشف چیزی نخواهیم گشت که فکر می کنیم می دانیم چیست و چیزی که اسم دارد حتما می دانیم چیست!


در داستان مداد سیاه، آنچه که بزرگترها با آن مواجه بودند، مشکل نقاشی های بدون رنگ بود نه افسردگی کودک. وقتی به روی این مشکل اسم می گذاریم یعنی آن را شناخته ایم و از آن پس همه ی تلاش ها برای حل افسردگی کودک است نه رنگ نقاشی. بی رنگ بودن نقاشی کودک می تواند علتی ساده تر از افسردگی یا سخت تر از آن داشته باشد. مهم این است که بدانیم از همان اول نمی دانیم ماهیت سختی ما چیست. در اولین سطح برخورد آنچه که دیده می شود فقط خود مشکل است، نه بافت مسئله ی آن.


برای مثال وقتی می گویید: کودک ناسازگاری دارم یعنی به بافت مسئله ی مشکل خود پی برده اید و آنچه که نیاز دارید تنها راه حل مناسب است  تا مشکلتان را با فرزند خویش حل کنید، نه کسی یا چیزی  که به شما کمک کند مشکلتان را با فرزند خویش کشف کنید. در حالی که آنچه که شما می دانید این است که در رابطه با فرزند خود دچار سختی هستید. نیازی نیست روى این مشکل اسمی بگذارید این کار حوزه ى جستجو براى کشف مشکل را محدود خواهد کرد. شاید بعد از کشف بافت مسئله های پنهان درمشکل بتوان روى آن اسم گذاشت! 

 


 بسیار طبیعى است که راه حلى که مشکل  دوستم با فرزندش را بر طرف کرد نه تنها کمکی به حل همین مشکل در مورد من نکند که اوضاع را برای کودک من بدتر هم بکند. 

هم شکل بودن دو مشکل به معنى هم بافت بودن مسئله هاى آن دو نیست، آشفتگى هاى هم شکل علت مشابه مى توانند نداشته باشند.

شاید مسئله ی کودک من شرایط نامساعد محیط او باشد یا انتظارات غیرطبیعی من  یا این منم که ناسازگارم و ..


تقریبا هیچ مسئله ى جدیدی وجود ندارد، برای بسیارى از آنها چندین راه حل شناخته شده علمی یا تجربى وجود دارد برای برخی ها هم هنوز راه حلی وجود ندارد و باید با آنها ساخت و برای کشف راه حل به تلاش ادامه داد، اما ممکن است مشکل شما منحصربه فرد باشد چون از ترکیب منحصربفرد چندین مسئله به وجود آمده است. دانش مکتوب بشری شامل راه حل برای مسئله است نه مشکل. توان حل مشکل به چیزی بیش از دانش نیاز دارد که به آن مهارت حل مشکل گفته مى شود.

 

مرحله ی تشخیص ماهیت مشکل همواره یک کشف است. این مهارت را بیاموزیم و از کمک کسانی که مهارت بیشتری از ما دارند بهره ببریم، این مرحله از طریق جستجو در اینترنت و مراجعه به کتاب بدست نمى آید. البته بعد از شناسایی دقیق مسئله های نهفته در هر مشکل، دانش مکتوب بشری بیشترین کاربرد را برای پیدا کردن راه حل ها دارد، مرحله ی بعدی انتخاب مناسب ترین راه حل است.


 توجه داشته باشید که چیزی به اسم بهترین راه حل براى همه وجود ندارد. در این مرحله تجربه بیشترین ارزش را دارد. در نهایت مرحله ى نهایی اجراى درست راه حل است که تجربه و مهارت بیشترین نقش را در آن دارند.


کورش سلیمى


مطالب مرتبط : هیچ مشکلی راه حل ندارد! ( کوروش سلیمی بخش اول)

زمانى که که با مشکلی مواجه می شویم به دنبال راه حل آن می گردیم، اما شانس موفقیت زیاد نیست، 

چون هیچ مشکلى راه حل ندارد!


راه حل تنها برای مسئله وجود دارد نه مشکل و مشکل همان مسئله نیست. 

مشکل بهم ریختگى و آشفتگى اى است که مشاهده مى شود و کار و زندگى را دشوار کرده است، اما مسئله، روش هاى اشتباه ى است که به بروز آشفتگى منجر شده است.

معمولا ترکیبی از چند مسئله دلیل بروز یک مشکل هستند.

آنچه ما بلافاصله شناسایی می کنیم مشکلی است که با آن مواجه هستیم نه مسایلی که علت بروز مشکل هستند. مشکلات حل نمی شوند برطرف می شوند و تنها زمانی بر طرف خواهند شد که مسائل نهفته در آنها حل شوند.


شناسایی مشکل بسیار آسان است،  چون مشکل یعنی سختی در زندگی و کار. هرکسی می تواند وجود سختی را حس کند اما اگر در اولین قدم بخواهیم که مشکل پیش آمده را حل کنیم و به دنبال راه حل آن بگردیم به احتمال زیاد اوضاع را پیچیده تر خواهیم کرد چون راه حل بی مورد یعنی دردسر اضافه. 


داستان: 

معلم دبستان متوجه شد که دانش آموزی همه ی نقاشی های خودش را به رنگ سیاه و سفید می کشد و از هیچ رنگ شادی استفاده نمی کند. او با خود اندیشید که آیا چیزی در مدرسه علت افسردگی کودک شده؟ به یاد آورد که مدتی است او مورد تشویق قرار نگرفته است. پس  بیشتر به او توجه کرد و بارها به بهانه های مختلف او را در جمع مورد تشویق قرار داد اما مشکل برطرف نشد و کودک همچنان نقاشی سیاه می کشید. معلم فکر کرد که جای کودک می تواند علت ناراحتی او باشد پس محل نشستن او را با صندلی کنار پنجره عوض کرد تا کودک بتواند در هنگام کلاس از نور و منظره ی بیشتری بهره ببرد. اما در کمال نا امیدی هیچ پیشرفتی در نقاشی ها ندید. او با مشاور مدرسه موضوع را مطرح کرد و در نهایت به این نتیجه رسید که مشکل باید در خانه کودک باشد.  پدر و مادر کودک را به مدرسه دعوت کرد و مسئله را با آنها درمیان گذاشت. آنها هم پذیرفتند که شرایط کودک در خانه را عوض کنند.

آنها ابتدا تغیراتی را در اتاق کودک ایجاد کردند، سپس فیلم و کارتون ها را تغییر دادند و به کودکشان اجازی بیشتری برای بیرون رفتن و بازی کردن دادند، حتا رفتار خودشان را بایکدیگر درخانه و نوع موسیقی که گوش می دادند را تغییر دادند. مجموعه ی این راه حل ها باعث شد که کودک نقاشی های بیشتری بکشد البته سیاه و سفید !!!


معلم، مشاور و پدر و مادر دیگر راه حلی به ذهنشان نمی رسید بنابراین از خیلی با احتیاط از خود کودک پرسیدند:

عزیزم فکر می کنی می دونی چرا مثل دوستانت از رنگ های متنوع برای نقاشی استفاده نمی کنی و همه چیز را سیاه می کشی؟


کودک خیلی معصومانه و راحت پاسخ داد:

چون تنها مدادی که در جعبه ى مداد هایم دارم مداد سیاه است!



کورش سلیمى