تمرین

The World Needs more Posetive People

تمرین

The World Needs more Posetive People

زندگی فرصتی محدود برای رسیدن به آرزوهایمان را پیش رو می گذارد.
تنها راه رسیدن به آنچه میخواهیم و خواستارش هستیم تمرین مهارت هایی است که ما را هر روز ، ثانیه به ثانیه به آنچه میخواهیم باشیم نزدیک تر می کند.

۳۳ مطلب با موضوع «خودشناسی» ثبت شده است

ما یکی از نخستین خانواده‌ هایی در شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم. آن موقع من 9-8 ساله بودم. یادم می‌آید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشی‌اش به پهلوی قاب آویزان بود. من قدّم به تلفن نمی‌رسید اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت می‌کرد با شیفتگی به حرف‌هایش گوش می‌کردم.

بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفت‌انگیزی زندگی می‌کند به نام «اطلاعات لطفاً» که همه چیز را در مورد همه‌کس می‌داند. او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.

نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایه‌مان رفته بود. من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی می‌کردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم. درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند.

انگشتم را در دهانم می‌مکیدم و دور خانه راه می‌رفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد. به سرعت یک چهارپایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم. و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:

فردی سه عدد پرتقال خرید .
اولی را پوست کند ، خراب بود .
دومی را پوست کند ،خراب بود .
لامپ را خاموش کرد و سومی را خورد .

گاهی باید خودمان را به ندیدن و نفهمیدن بزنیم
تا بتوانیم زندگی کنیم.

ﮔﺮ ﺩﺭ ﻃﻠﺐ ﮔﻮﻫﺮ ﮐﺎﻧﯽ، ﮐﺎﻧﯽ 

 ﮔﺮ ﺩﺭ ﻫﻮﺱ ﻟﻘﻤﻪ ﻧﺎﻧﯽ، ﻧﺎﻧﯽ

 ﺍﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺭﻣﺰ ﺍﮔﺮ ﺑﺪﺍﻧﯽ، ﺩﺍﻧﯽ 

 ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺟﺴﺘﻦ ﺁﻧﯽ، ﺁﻧﯽ

سلطان ولد، این اندیشه را در معارف خود با چند تمثیل بیان کرده است. به اعتقاد او، در آدمی دو صفت زمینی و آسمانی هست، هر صفت که بر او غالب شود، او را بدان صفت خوانند. اگر از اصل پاکان باشد، در طلب پاکی خواهد رفت و اگر از خاکیان باشد، خاک را جوید. و طرفه آنکه، صفت هر کس را در ترازوی خواسته‌اش سنجند. وی برای تقویت گفتار خود، حکایتی تمثیلی آورده است ازین قرار:
گرگی و آهویی با هم جفت شدند و ازیشان بچه‌ای پیدا شد. از مفتی‌یی پرسیدند که این را گرگ گیریم یا آهو؟ نامش چه نهیم؟ فتوی داد: دسته گیاه و استخوانها پیش این بچه نهید، اگر میل به استخوان کند، گرگ است. و اگر میل بدان گیاه کند و خوردن آن، آهو باشد.
سپس می‌افزاید:
همچنان حق تعالی آن جهان و این جهان و آسمان را با زمین آمیخت و جفت کرد. ما که بچگان این دوییم، اگر میل به علم کنیم، آسمانی باشیم. و اگر میل به خواب خور و نعم و ملبوسات این جهانی کنیم، زمینی باشیم.
این نکته رمز اگر بدانی، دانی
هر چیز که در جُستن آنی، آنی
..
رقصان شو ای قراضه کز اصل اصل کانی
جویای هرچه هستی، می‌دان که عین آنی
(معارف سلطان ولد، ص ۱۵۱ ـ ۱۵۳)
عطار گوید:
اگر تو پرّ و بال دنیی و عقبی بیندازی
خطابت آید از پیشان که هرچ آن جُستی، آنی تو
(دیوان، ص ۵۶۶)

زندگی امروز ما نتیجه ی انتخاب های آگاهانه یا نا آگاهانه ی گذشته ی ماست و انتخاب های امروز ، آینده ی ما را میسازند 

پس همواره شادی و خوشبختی را انتخاب کنیم و تکرار کنیم :


"من همیشه شادی و خوشبختی را انتخاب میکنم " 

 

"اگر دیگران توانستند پس من هم می توانم " 


"من هرگز دست از رویا هایم نمی کشم و مغلوب ترس و نا امیدی نخواهم شد چون نیروی درون من بر تر از تمام ترسها و مشکلات است"


"من شکست هایم را به پلکان ترقی تبدیل می کنم و به ماوراء شکستهای خود صعود خواهم کرد 

 موفقیت و شادکامی از آن من است چرا که هرگز نا امیدی و اندیشه ی نرسیدن را به ذهن خویش راه نمی دهم "


https://telegram.me/tamrinn


پیر مردی فرزانه که تقریبا تمام عمر خود را با درستی و پاکی زندگی کرده بود به خاطر بعضی اعمال ناشایست که در طول حیات خود در زمین مرتکب شده بود باید دوره ای کوتا ه را در جهنم سپری می کرد 

او با ورود به جهنم از آنچه که در آنجا می دید شگفت زده شد .وسایل مدرن هوای خوب و خیابانهای پر از درخت و همه جا میز های پر از غذا به چشم می خورد .

اما آدمها در جهنم به شدت گرسنه و لاغر بودند همه به نطر ترسناک می آمدند و این با وجود آن همه نعمت و امکانات عجیب می نمود 


او هنگامی که سر میز غذا نشست متوجه موضوع شد . تمام چنگال ها 180 سانتیمتر درازا داشتند و قانون چهنم این بود که هر کس باید غذا ی خود را با چنگالی که از دسته گرفته است میل کند 

کار مشکلی بود با اینکه چنگال از غذا پر می شد اما بر گرداندن آن به دهان تقریبا غیر ممکن بود با گذشت زمان پیر مرد دوره ی خود را سپری کرد و محکومیتش به آخر رسید و با حال نزار روانه ی بهشت شد 

او از دیدن وضعیت بهشت بسیار شگفت زده شد.

همه چیز مانند جهنم نو و مدرن بود حتی چنگالهای غذا خوری 180 سانتیمتری . تنها تفاوت در آدمها بود آنها همه سالم و شاداب بودند و همه با شادمانی می خندیدند

او از خود پرسید چطور ممکن است 

در بهشت ههم چیز مثل جهنم است پس چرا آدمها تفاوت دارند . حتی قانون غذا خوردن هم مانند جهنم بود . 

هنگامی که زنگ غذا به صدا درامد و همه سر میزها نشستند او پاسخ خود را دریافت

هر کس یک چنگال بلند برداشت آنرا از غذا پر کرد و با آن به شخص مقابل خود غذا داد

 آنها داشتند اصل عشق ورزیدن را می آموختند اصلی که ساکنان چهنم از آن بی خبرند .

https://telegram.me/tamrinn

درکشاکش خیر و شر، نیکی و بدی، نور و ظلمت، همیشه “قدرت” تنها یک وسیله بوده است. این وسیله همانند تمامی وسائلی از این دست نظیر علم، تکنولوژی و … می تواند در هر یک از این دو مسیر مورد استفاده و یا سوء استفاده قرار بگیرد. افزون بر این، قدرت و مراکز و شیوۀ توزیع آن در سازمان، همیشه از مباحث جذاب سازمان و مدیریت بوده است.


کتاب ۴۸ قانون قدرت در سال ۱۹۹۸ توسط رابرت گرین و یوست الفرز به چاپ رسید. این کتاب دارای اِلِمانهای شماتیک مشترکی با کتاب The Prince نیکولو ماکیاولی است و با مقالۀ کلاسیک سان زو تحت عنوان The Art of War قابل مقایسه می باشد.


قانون اول: هرگز قدرت مافوق تان را انکار نکنید …


همیشه کاری کنید که مافوق های تان به راحتی احساس برتری کنند. برای خرسند کردن و جلب رضایت آنها بهتر است در بیان استعدادها و توانمندی های خودتان زیاده روی نکنید زیرا ممکن است که موجب ترس و احساس عدم امنیت آنها بشوید. سعی کنید مافوق تان کمی بهتر از آنچه هست به نظر بیاید.


قانون دوم : هرگز بیش از اندازه به دوستان اعتماد نکنید، یادبگیرید از دشمنان استفاده کنید


از دوستان غفلت نکنید – آنها سریعتر از دیگران ممکن است با شما به خصومت بپردازند، زیرا براحتی احساس حسادت آنها تحریک می شود. بهتر است کسی که قبلاً با شما دشمنی می کرده را بکار بگیرید و او از یک دوست به شما وفادارتر خواهد بود زیرا چیزهای بیشتری برای اثبات دارد. در واقع باید از دوستان بیشتر از دشمنان در هراس باشید.


قانون سوم: اهداف خود را پنهان نگاهدارید


دیگران را در مورد مقاصد و اهدافی که دارید در ابهام و تردید نگاهدارید. اگر آنها علامت و نشانه ای در مورد اقدامات شما نداشته باشند قطعاً آمادگی لازم در برابر این اقدامات نخواهند داشت. آنها را از مقاصد خود دور نگاهدارید و اهداف خود را در هالۀ ضخیمی از ابهام قرار دهید تا اگر زمانی متوجه مقاصد شما شدند دیگر خیلی دیر شده باشد و فرصت ایجاد مخاطره برای تان نداشته باشند.


قانون چهارم : همیشه کمتر از حد ضروری بگوئید(حرف بزنید)


زمانی که سعی می کنید افراد را با واژگان تحت تأثیر قرار دهید، هر چه بیشتر بگوئید، منزلت خود را پائین تر آورده اید و بر اوضاع کنترل کمتری خواهید داشت. حتی اگر در مورد موضوع ساده ای هم صحبت می کنید اگر بصورت کلی و ناروشن در مورد آن گفتگو کنید، آنگاه بنظر می رسد که سخن قصار گفته اید. افراد قدرتمند با کم گوئی دیگران را تحت تأثیر قرار می دهند. هر چه بیشتر بگوئید احتمال اشتباه و … بیشتر خواهد بود.


قانون پنجم : خیلی چیزها به حیثیت و شهرت بستگی دارد لذا از آن حفاظت کنید


حیثیت و شهرت، فونداسیون و سنگ بنای قدرت است. با شهرت تنها ، می توان بر دیگران تأثیر گذارد و با اینحال اگر از این جایگاه سقوط کردید، آنگاه صدمه پذیر خواهید شد و از هر طرف مورد هجوم قرار خواهید گرفت. حیثیت و شهرت خود را غیر قابل خدشه کنید. همیشه مواظب حملات بالقوه باشید و آنها را در نطفه خفه کنید. در همین حال یاد بگیرید که دشمنان تان را با تهاجم به شهرت شان نابود کنید. آنگاه کنار بکشید و بگذارید تا افکار عمومی آنها را حلق آویز کنند.


قانون ششم: به هر قیمتی شده خود را مرکز توجه دیگران کنید


همه چیز با ظاهر و نمادی که دارد مورد قضاوت قرار می گیرد. چیزی که فاقد نماد است و به نحوی دیده نمی شود، به حساب نمی آید. هیچگاه اجازه ندهید در بین جمعیت گم شده، و در بی خبری دیگران مدفون شوید. همیشه متمایز باشید تا دیده شوید. به هر قیمتی که شده توجهات را به خود جلب کنید. خود را به آهنربائی از توجهات تبدیل کنید تا بزرگتر، جذاب تر، و مرموزتر از جماعت و مردم عادی بنظر برسید.


قانون هفتم: بگذارید دیگران مقاصد شما را به اجراء در آورند اما همیشه اعتبار خود را حفظ کنید.


از خرد، دانش، و تلاش دیگران برای پیشبرد مقاصد خود بهره بگیرید. این شیوه نه تنها زمان و انرژی ارزشمندی را در اختیار شما قرار می دهد بلکه کارآئی و سرعت تان را بطرز غیر قابل باوری افزایش می دهد. در پایان کمک کنندگان به شما فراموش، اما شما در یادها باقی خواهید ماند. هیچگاه آنچه که دیگران می توانند برایتان انجام دهند را خودتان انجام ندهید.


قانون هشتم: کاری کنید که دیگران نزد شما بیایند – در صورت لزوم از عوامل جذب کننده استفاده کنید


وقتی شخص دیگری را مجبور به اقدام می کنید، کنترل اوضاع را در دست دارید. همیشه بهتر است کاری کنید تا مخالفان تان بسوی شما بیایند و طرحهای خود را کنار بگذارند. آنها را با دستاوردهای جالب جذب کنید – آنگاه حمله را آغاز نمائید زیرا آس برنده در دست شماست.


قانون نهم: با عمل تان حرف تان را ثابت کنید نه با بحث و مجادله


هر گونه توفیقی که فکر کنید از مجادله و بحث بدست می آید، تنها یک پیروزی پرهزینه خواهد بود : پی آمدهای هیجانی حاصل از چنین مجادلاتی بسیار ماندگارتر از هر تغییر لحظه ای آراء و عقاید خواهد بود. هم رأی کردن دیگران با خود از طریق اعمال مان (بدون اینکه حتی کلمه ای بگوئیم) بسیار بسیار قدرتمندتر و اثرگذارتر است. عمل کنید، حرف نزنید.


قانون دهم: از آلودگی ها برحذر باشید: از ناراحتی و عدم موفقیبت اجتناب کنید


باور کنید که از تأثیر ناراحتی دیگران ممکن است نابود شوید- حالات و روحیات مانند ویتامین ها و یا میکروب ها عمل می کنند. شاید فکر کنید که در حال کمک کردن به فردی هستید که در حال غرق شدن است اما شما تنها خودتان را به درسر انداخته اید. ناراحتی گاهی به بدبختی می انجامد. با افراد شاد و خوشبخت معاشرت کنید و از افراد ناراحت و بدبخت بپرهیزید.


ارنست همینگوی نویسنده برجسته آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات و خالق کتابِ پیرمرد و دریا در مصاحبه ای که خبرنگار از او پرسید؛ آیا شما برای پول کتاب می نویسید؟ پاسخ داد :


“پول نمیتواند شما را خوشبخت کند؛ اما بی پولی قطعا شما را بدبخت خواهد کرد”


پاسخ همینگوی، تبدیل در آن زمان تبدیل به یکی از جملات کلیدی در مورد پول شد.

تا آن زمان کمتر کسی از افراد مشهور به این صراحت اظهار کرده بود که پــول نـقـش مـهـمـی در زندگیشان دارد. همه آنرا میدانستند اما کسی جرات ابراز آنرا به خاطر نگه داشتن حرمتِ هنر، نداشت.


این یک واقعیت است : همه مان برای پول کار میکنیم.

اگر پول نداشته باشیم، چطور میتوانیم ابتدایی ترین نیازهایمان را (خوراک، پوشاک، مسکن) را برطرف کنیم؟


پول مهم است، اما مهم تر از پول نحوه بدست آوردن آن است.

شما میتوانید هرچقدر که میخواهید پول وارد زندگیتان کنید، اما به چه قیمتی؟


ناپلئون هیل، نویسنده کتاب مشهور بیندیشید و ثروتمند شوید در کتابش که نتیجه تحقیق 20 ساله اش بر زندگی 500 فرد موفق و ثروتمند دنیاست می نویسد :


“توده مردم به اشتباه تصور میکنند پول، فقط با سخت کار کردن بدست می آید.

در صورتی که من ثروتمندان را افرادی جویای پول و در حال سخت کار کردن ندیدم.

تمام آنها زندگی راحت و آسوده ای داشتند،

درحالی که بسیار بیشتر از افرادی که سخت برای پول کار میکنند، درآمد دارند.”


ناپلئون هیل، درست بود.

خیلی قبل از تر او، کنفسیوس، مشهورترین فیلسوف، نظریه پرداز سیاسی و معلم چینی که قبل از میلاد زندگی میکرده، در آثاری که از او به جا مانده، می نویسد :


“فقط کاری را که دوست دارید انجام دهید؛

و از آن پس،

هرگز دیگر کار نخواهید کرد.”


و سرانجام،

رابرت کیوساکی، نویسنده کتاب پدر پولدار، پدر بی پول در کتاب مشهورش که بیش از 26 میلیون نسخه از آن به فروش رفته ،در کتابش برای ثروتمند شدن می نویسد :


“شما اگر برای پول کار کنید؛

نه تنها تا آخر عمرتان ثروتمند نخواهید شد،

بلکه برای همیشه درگیر مشکلات مالی خواهید بود.”


آیا ارتباطی بین این اندیشمندان بزرگ، در مورد پول میتوان پیدا کرد؟

چرا هیچکدام از آنها کار کردن برای پول را برای ثروتمند شدن توصیه نمیکنند؟ در حالی که اکثر مردم برای پول کار میکنند و دقیقا اکثر مردم در مشکلات مالی دست و پا می زنند به امید اینکه روزی وضعیت آنها بهتر شود.


در این مقاله میخواهیم یکی از قدیمی ترین، اصیل ترین و اشتباه ترین باورهای شما در مورد پول را مورد هدف قرار دهیم و یکبار برای همیشه دید شما را نسبت به ارتباط کار کردن و ثروتمند شدن را تغییر دهیم.


شما در این مقاله خواهید خواند که چرا با اضافه کاری، استفاء از شرکتی با حقوق کم و استخدام در شرکتی با حقوق بیشتر، وام، بیشتر کار کردن و … نه تنها هرگز ثروتمند نخواهید شد، بلکه فقط خودتان را خسته خواهید کرد و فرصت های ثروتمند شدنتان را کنار خواهید زد.


اگر میخواهید ثروتمند شوید؛ نباید هیچوقت برای پول کار کنید؛ چــــرا؟ 


چرا برای ثروتمند شدن

نباید هیچوقت برای پول کار کنید؟ :


مشکل جامعه امروزی ما این است که اکثر مردم، مشغول کارهایی هستند که دوست ندارند تا پولی را بدست آورند که هرگز از آن مقدار راضی نخواهند بود.


آنها فکر میکنند اگر بیشتر کار کنند، تا ماشین گرانقیمت تر، خانه مجلل تر و یا لباس های گرانقیمت تر بخرند، خوشحال تر خواهند بود و به ثروتمندان بیشتر شبیه خواهند بود.

زندگی سخته...

اما من از اون سخت ترم.


در این دنیا

خود را با کسی

مقایسه نکنید

در این صورت

به خودتان توهین کرده اید

آلن استرایک